مشك خشكيده سيستان/ اينجا مردم تشنه يك جرعه آب هستند!
چقدر حال امروز سيستان، حال تاسوعاست و مردم سيستان با بغض، با عطش و دلي لبتشنه هر روز تاسوعا را زندگي ميكنند؛ اگر شريعه همچنان بسته بماند، سيستان خواهد مرد.
به گزارش خبرگزاري تسنيم از زاهدان، در اين روزگار سوزان و غبارآلود، حال منطقه سيستان شامل پنج شهرستان زابل، زهك، هامون، هيرمند و نيمروز واقع در شمال استان سيستان و بلوچستان چقدر به تاسوعاي كربلا شباهت دارد؛ روزي كه برندا كاستيلو شريعه فرات در چشمهاي تشنه اهلبيت(ع)، سرابي بود و در محاصره نامردمي. عباس مشك به دوش، براي سيراب كردن كودكي ششماهه، دست داد، جان داد، تا يك جرعه آب به خيمهها برساند. امروز، همان تشنگي، همان حسرت، در نگاه پيرمردان، زنان و كودكان سيستاني موج ميزند.
سيستان، با آب هيرمند زنده بود؛ اما امروز با آخرين نيزهاي كه سد كمالخان بر پيكر نحيفش زد، بيرمق و تشنه افتاده است. مشك اين مردم، خشكيده و خاك ترك خورده هامون، چون دلي شكسته، تنها مانده است.
آب، در اين ديار تنها يك نياز طبيعي نيست؛ يك حقحيات است. وقتي رودخانهاي بينالمللي، با همه پروتكلهاي مكتوب و تعهدات انساني، به گروگان گرفته ميشود، نه فقط خاك، كه كرامت انسانها ميخشكد.
اگر به مردم ما رحم نميكنيد، به كودك ششماههاي رحم كنيد كه از عطش گريهاش بيصدا شده، به بزغالهاي كه در بيابان لنگ ميزند، به درختي كه نيمهجان سايه ميسوزاند، به پرندهاي كه پر نميزند، رحم كنيد. به اصول انساني پايبند بمانيد، به حق همسايگي احترام بگذاريد.
بلوچهاي ايران ما، رسمشان اين است: به مهمانشان پيش از هر چيز آب ميدهند؛ حتي اگر آن مهمان دشمن باشد. ما نان و نمك را ميشناسيم، ما از نسلي هستيم كه هنوز هم وقتي آب به دست ميگيريم، آن را نعمت ميدانيم نه ابزار فشار. مرام بلوچ، در سختترين شرايط نيز كرامت را زمين نميگذارند. اگر يك كاسه آب باشد، اول آن را به مهمان ميدهند، بعد به كودك، بعد شايد خودمان قطرهاي بچشيم. اين آموزهاي نيست كه از كتاب بياموزيم، اين ريشه در خاك ما دارد؛ خاكي كه امروز دارد زير تازيانه بيآبي ميسوزد.
از دل همين خاك، مردي برخاست كه امروز بايد الگوي نمكشناسي و مرام انساني باشد: يعقوب ليث صفاري. آهنگرزادهاي از زابل، كه وقتي به قدرت رسيد، گذشته را از ياد نبرد. سفره نان و نمكي را كه روزگاري فقيرانه در آن مهمان شده بود، فراموش نكرد و صاحب آن سفره را در اوج قدرت، با عزت گرامي داشت. اين مرد، اگر امروز بود، در برابر چنين بيوفايي به حق همسايگي، چنين بيتوجهي به تعهدات آبي و چنين بيرحمي نسبت به زيستمندان هامون، خاموش نميماند.
حقآبه هامون فقط مسئله يك مرز يا يك قوم نيست بلكه مسئله انسانيت و استمرار حيات است. اينسو، عباسهاي بيدست و بيجان، در پي مشكهاي خالياند. زن و كودك، پير و جوان، زير تازيانه باد و غبار، چشمانتظار رحمتي هستند كه بايد از همانسو جاري شود؛ از همانجا كه آب، حق همسايه است، نه ابزار تهديد.
چقدر حال سيستان، حال تاسوعاست؛ و ما، هر روز، تاسوعا را زندگي ميكنيم. با بغض، با عطش، با دلي لبتشنه. اگر عباس نيايد، اگر مشك ديگري نمانده باشد، اگر شريعه همچنان بسته بماند، سيستان خواهد مرد. اين آخرين فرياد است، آخرين اشارت به وجداني كه اگر زنده باشد، بايد بيدار شود.
برچسب: ،